loading...
Milad_HACKER
بازدید : 11 شنبه 26 بهمن 1392 نظرات (6)

زیاد خوب نباش ... زیاد دم دست هم نباش ... زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی ... آدم ها این روزها عجیب به خوبی به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند ... زیاد که باشی ، زیادی می شوی ...

بازدید : 14 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو

ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو


ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب

 ای زمین بی من مروی و ای زمان بی من مرو

 
 

این با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است

 این جهان بی​من مباش و آن جهان بی​من مرو

 

ای عیان بی من مدان و ای زبان بی من مخوان

 

ای نظر بی من مبین و ای روان بی من مرو


شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید

 

من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو

 

خار ایمن گشت ز آتش در پناه لطف گل

 

تو گلی من خار تو در گلستان بی من مرو

 

در خم چوگانت می تازم چو چشمت با من است

 همچنین در من نگر بی من مران بی من مرو

 

چون حریف شاه باشی ای طرب بی من منوش

چون به بام شه روی ای پاسبان بی من مرو

 

وای آن کس کو در این ره بی نشان تو رود

 چو نشان من تویی ای بی نشان بی من مرو

  

وای آن کو اندر این ره می رود بی دانشی

  دانش راهم تویی ای راه دان بی من مرو
 

دیگرانت عشق می خوانند و من سلطان عشق

 

ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی من مرو*

 

بازدید : 22 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

حرف که بسیار است اما دیگر حنجره ای برای بیان کردنشان نمانده تمامی تارهای حنجره اغشته به بغض شده اند...

حرف بسیار است و وقت محدود...

حرفها سالهای سال کنج صندوق چوبی ته زیر زمین قلبم باقی میمونن و خاک میخورن مثه بقیه حرفهایی که هیچوقت زده نشد...

شدم مثه پرنده ای که تو یه قفس طلایی حبس شده و همه چی واسش فراهمه جز پرواز...فقط روزها و ماه ها و شاید سالها خاطره پرواز رو توی ذهنش مرور میکنه که مبادا یادش بره راه و روش پرواز کردن و رها شدن رو...

شدم مثه ماهی کوچولو ته اقیانوس که تمام مدت مراقبِ یه بار طعمه ماهی بزرگترِ نشه...و اینقدر مراقبِ که گاهی زندگی واقعی رو فراموش میکنه...

دچار یه احساس دوگانه شدم احساسی که شده موریانه و جز جز وجودم رو داره میجوئه..

پ ن:این پست رو همینجوری نوشتم حس و حالم بد نیس...از عشقم یه دنیا ممنونم بابت اینکه تمام مدت مراقب عشقمون هست مخصوصا الان که تقریبا داره تنها بارِ این روزارو به دوش میکشه و با تموم بهونه گیریام کنار میاد زمان و مکان من رو بلعیده و سبب شده فراموش کنم برخی از قولام رو!!!واقعا ممنونشم همیشه به طریقی هم قولام رو هم احساسم رو بهم یاداوری میکنه....واقعا ازش ممنونم بابت تمام روزهایی که بغض داشتم و ارومم کرد...ممنونشم که عشق رو با منطق درگیر نمیکنه و بهم کمک میکنه راه درست رو انتخاب کنم حتی اگه به ضررش باشه...

امروز وقتی گفتی هانی جونم بخون فقط و فقط بخاطر خودت و گفتم ارشم میخونم فقط و فقط برای راحتی زندگیمون در اینده اون لبخند خوشگل روی لبات رو حتی از راه دورم حس کردم اون مرسی گفتنت که کلش رضایت بود رو حس کردم خدا میدونه اون موقع صبح چقدر انرژی مثبت گرفتم...

 

بازدید : 12 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

چیزی ته دلم ته کشیده بود

از همان ساعت 11 ظهر سر جلسه!!!

ساعت 10نیم شب 

با دیدنش 

هری  ریخت پایین و

 همراهش اشکانی که جمع شدنی نبود...

پ ن:هانی این رو ساعت 2 نصف شب  وقتی چشاش بارونی بود نوشت:(

بازدید : 10 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

اهای دخترک حواست هست داری چیکا میکنی؟؟؟عاشق شدی عقلت رو دیگه از دست ندادی چجوری اینقد بی پروا شدی؟؟؟مواظب باش!!!بیشتر به کارها و حرفایت دقت کن...وقتی می ایی وقتی میروی لحظاتی که غرق خنده میشوی دوست داری قاه قاه خنده اات گوش اسمان را کر کند به اطرافت حواست است؟؟؟شاید کسی جایی در گوشه ای غرق خنده ات شود؟؟تو ان لحظه مسئولی در برابر ان احساس...تویی که قلبت جای دیگری گیر کرده برای چه کارهایی میکنی که جنبه دلبری دارد؟؟؟

اره خب حق با توئه تو دوست داری بخندی دوست داری گاهی تموم مسیر رو لی لی بری دوست داری صبح ها دستات رو باز کنی و از روی بلوک ها راه بری  و جواست باشه نیوفتی اما تو 20 ساله شدی باید دیگه حواست به کارات باشه حواست به ادمای اطرافت باشه تو الان دیگه داری اینده ت رو رسما میسازی پس با کارای کودکانه خرابش نکن...

چرا وبلاگت اینهمه بی پروا شده؟؟دخترک ازت دلخورم یه کوچولو درست شو یه کوچولو حواست رو جمع کن...دخترکم از این به بعد نوشته هات رو سانسور کن شاید یه نفر یه گوشه این دنیا ،حرفات رو علیه خودت استفاده کنه...

بازدید : 9 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

من ادم خودخواهی هستم،گاهی که نه بلکه همیشه زود ناراحت میشوم اشکانم سرازیر میشوم...همیشه از ادم های مرموز خوشم میاید و دوست دارم کشفشان کنم ادم های ساکت را دوست دارم!!!برای انکه ادم های ساکت صدمه ای نخواهند زد...

اخیرا زود عصبی میشوم و گاهی دوست دارم سر یکی از پسران کلاس داد بزنم و حتی اگر میشد یک سیلی محکم  هم نثارش میکردم از بس این موجود روی اعصاب راه میرود بد میگوید...

من عاشق قانون های غربم به خصوص قانون رابطه هایشان...رابطه هایی که راحتند و نوع جنسیت برایشان ملاک نیس بلکه با هر کسی که احساس راحتی کنند دوست میشوند و شاید در کنار دوستان بسیار عاشق هم بشوند و در عین تعهد به عشقشان لطمه ای به دوستی هایشان وارد نشود...

خیانت را دوست ندارم و در مخیله خود میپندارم کاری بدتر از خیانت نیست و اگر روزی به من خیانت شود شاید یکی از این 2راه پیش رو گیرم یا انکه بی توجه بی خیانتش دوستش بدارم و ادامه دهم و یا انکه بدون هیچ سخنی ترکش کنم که تمایلم به راه دوم بیشتر است هر چند که اوار غم ها بر سرم فرود میاید و اما ارزشش را دارد...

بازدید : 14 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

انقدر میشود ساده عاشق ماند تنها باید چند نکته را فراموش نکنی...

مثلا 

روی ماه را بوسید بدون انتظار طلوع خورشید

میشود ساعت ها نگاهت کرد بدون توقع بوسیدنت

میشود دوست دارم را روزی هزار بار برایش تکرار کنی بدون توقع انعکاس جمله ت...

میشود در توقعی نداشتن ها راه نفس گیر عشق را به راحتی بگذرانی...

بازدید : 19 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)
بعضي آدم ها را نميشود داشت
فقط ميشود يک جور خاصي دوستشان داشت !

بعضي آدم ها اصلا براي اين نيستند که براي تو باشند يا تو براي آن ها ! اصلا به آخرش فکر نمي کني
آنها براي اينند که دوستشان بداري

آن هم نه دوست داشتن معمولي نه حتي عشق !
يک جور خاصي دوست داشتن که اصلا هم کم نيست ...

این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم
در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد

*برداشتی آزاد از
درخشش ابدی یک ذهن پاک*

بازدید : 14 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟

وآنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟


وآنکه سوگند خورم ، جز بسر او نخورم

وآنکه سوگند من و توبه ام اشکست کجاست؟

عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد

وآنکه او مست شد از چون و چرا رست کجاست؟
بازدید : 16 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

سلام

سه روز نبودم ها

 

بازدیدارو ببینین !!!

 

نظراتتون رو هم دیدم

 

فقط از خانوم zoha تشکر میکنم که  9 تا نظر گذاشته بود

 

بقیه هیچی !!!

 

خب بگم کجا بودم ؟؟

 

رفته بودم یه شهر دیگه  واسه دیدن  مهدی (پسر خالم )

 

که دیدمش ، خدارو شکر حالش خوب  بود

 

و میخندید و منو اذیت میکرد

 

هی میومد وسط بازیه منو داییم

 

کامپیوتر رو خاموش میکرد میرفت

 

عکساشم گذاشتم ادامه مطلب خواستین ببینیدش

 

خیلی پسر گلیه

 

منم که عاشقشم

 

مخصوصا وقتی داره میخنده ...........

 

این دو سه روزه خیلی خوب بود واسم چون هم مهدی رو دیدم و هم داییم رو که هردوتا رو خیلی دوس دارم

 

یه شب تا صبح با داییم pes بازی کردیم

 

که البته بیشتر وقتا می باخت!!

 

اینم بگم فکر نکنین داییم ازم زیاد بزرگه نه اون حدودا 4 سال ازم بزرگتره

 

الانم دانشجو هست

 

زیاد شد این پستم ؟؟

 

دیدن عکس های مهدی فراموش نشه !!

بازدید : 21 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

خسته ام از آدمهایی که مجازی اند 


ازاونایی که خنده ...


و گریه هاشون...


دلداریهاشون...


دلتنگیهاشون...


 دوست داشتناشون... 


بودنشون ...


و حتی آدم بودنشون مجازیه....


خدایا دلم آدم های حقیقی میخواهد...


فقط آدم میخواهد همین...

بازدید : 15 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

میدونین معتاد اینترنتی به کی میگن ؟؟

به اونی که عین من وقتی از مدرسه میرسه 

قبل از عوض کردن لباساش 

کامپیوتر رو میزنه روشن شه تا وقت تلف نشه 

والااااااااااا

بازدید : 33 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

به بعضیا باید گفت :

عزیزم ، من کارگردان همون فیلمیم که تو داری واسم بازی میکنی … !!

بازدید : 11 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

وقتی روزگار تو را در شرایط سخت قرار داد

نگو ،" چرا من؟؟ "

بگو: " نشونت میدم "!!

بازدید : 7 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که

 ” ای کاش”

تکیه کلام پیریت نشود...

بازدید : 9 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

كودك باشيم در عواطف


جوان باشيم  در احساسات


پيرباشيم در تدبير و تصميم

 

 

 

                           گفته هاي يك استاد روانشناسي هم اكنون از راديو



پ ن: كاري كه من سالهاست ميكنم.....

بازدید : 20 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

دستاي تو گرماي خورشيد و به دست من ميده

اون نگاه عاشق تو منو به زندگي برم گردونده

اون لباي شيرين تو لب منو خندونده

عاشق اينم كه نگاه كنم تو چشمات

غرقم كني توي خيال وروياهات

نميدوني قبل تو چه سختيا كشيدم

طعم تلخ شكستو بدجوري من چشيدم

يه بي وفا بود كه من مثل ديوونه ها

دل بسته بودم بهش ،دلم شد ويرونه ،آه

كاش كه از اول تورو ميديد اين چشام

كاش كه از اول خدا تورو ميذاشت سر رام

باور كن نيمه من تو هستي كه پيدا شدي

از اين به بعد تورو ميخوام با اين كه خيلي ساده اي

بازم ميگم من عاشق چشات شدم

عاشق اون چشاي نازت كه منو ديوونه كرده

اخه چرا خدا فكر دل منو نكرده

 

بازدید : 18 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

خدايا فقط تو رو ميخوام ...

باور کردم که فقط تو سنگ صبور حرف هامی

مي ترسم از اينکه بگم دوستش دارم ...


اون نمي دونه که با دل من چیکا کرده ...


نمي دونه که دلي رو اسير خودش کرده


هنوز باورم نمیشه که دل به اون دادم


و اون شده همه هستيم ،


روز هاي اول آشنايي رو به ياد ميارم ، اومدنش خوب بود ...


اونقدر خوب حرف مي زد که به راحتي دلمو بهش باختم


و اون شد اولين عشقم تو زندگي


خدایا مثل اینکه تو تموم زيبايي هاي عالمو تو چهره و کلام اون گذاشته بودي ،


و اين طوری منو اسيرش کردي


و دل کندن از اون برام محال شد

و داشتنش بزرگترين آرزوم تو زندگي

حالا که عاشقش شدم تو بگو چیکار کنم که تنهام نذاره ... ؟؟؟


خدايا امشب به تو مي گم

چون تو تنها مونس تنهايي هامی

چطور  بگم بدون اون مي ميرم ...؟؟؟

بازدید : 25 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

موهام تراشیده شدن...ازم خجالت نکشی...

دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی...

 

روزای سختمون گذشت،۲ساله این روزو میخوام...

تو تک تکه ثانیه هام بوی تو میده لحظه هام..

 

چقد شلوغه کوچتون...اون کیه میخنده باهات؟؟!!!۱

چرا اسمتو میگه؟چه نسبتی داره باهات؟؟

 

اون کیه دست دادی باهاش؟حرف منو بهش نزن...

چقد عوض شدی گلم....راستی چقد میاین به هم.....

بازدید : 18 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

من زن هستم
می گویند
مرا آفریدند از استخوان دنده ی چپ مردی
به نام آدم
حوایم نامیدند
یعنی زندگی
تا در کنار آدم
یعنی انسان
همراه و همصدا باشم
می گویند میوه سیب را من خوردم
شاید هم گندم را
و مرا به نزول انسان از بهشت محکومم مینمایند
بعد از خوردن گندم
و یا شاید سیب
چشمانشان بازگردید
مرا دیدند
مرا در برگ ها پیچیدند
مرا پیچیدند در برگ ها
تا شاید راه نجابتی از معصومیتم پیدا کنند
نسل انسان زاده من است
من
حوا
فریبخورده ی شیطان
و می گویند
درد و رنج انسان هم زاده من است
زاده ی حوا
که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند
شاید گناه من باشد
شاید هم از فرشته ای از نسل آتش
که صداقت و سادگی مرا
به بازی گرفت و فریبم داد
مثل همه که فریبم می دهند
اقرار می کنم
که دلی پاک
معصومیتی از تبار فرشتگان
وباوری ساده تر و صاف تر از
آب های شفاف جوشنده ی یک چشمه دارم
با گذشت قرن ها باز هم آمده ام
ابراهیم زاده ی من بود
و اسماعیل پرورده ی من
گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان که موسی را در دامنش پرورید
گاهی مریم عمران ، مادر بکر پیامبری که مسیح اش نامیدند
و گاه خدیجه ، در رکاب مردی که محمدش خواندند
فاطمه من بودم
زلیخای عزیز مصر و دلباخته ی یوسف هم من بودم
زن لوط ، زن ابولهب و زن نوح/ملکه سبا من بودم و فاطمه ی زهرا هم من
گاه بهشت را زیر پایم نهادند و
گاه ناقص العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند
گاه سنگبارانم نمودند و
گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم
اشک ریختند
گاه زندانی ام نمودند و
گاه برای آزادی حضورم جنگیدندو
گاه قربانی غرورم نمودند و
گاه بازیچه ی خواهشهایم کردند
اما حقیقت بودنم را
و نقش کنده کاری شده ی هستی ام را
بر برگ برگ روزگار
هرگز
منکر نخواهند شد
من مادر نسل انسانم
من
حوایم ، زلیخایم ، فاطمه ام ، خدیجه ام، مریمم
من
درست همانند رنگین کمان
رنگ هایی دارم روشن و تیره
و حوا مثل توست ای آدم
اختلاطی از خوب و بد
و خلقتی از خلاقی که مرا
درست همزمان با تو آفرید
بیاموز که من نه از پهلوی چپ ات
بلکه
استوار ، رسا و همطراز با تو
زاده شدم
بیاموز که من مادر این دهرم
و تو
مثل دیگران
زاده ی من .........

بازدید : 25 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

════════════▓█████████▓███▓▓██▓███▓█████
═══════════████████▓█████▓█▓█▓██▒▓█▓▓▓▓█
══════════██▓████████▓██▓███▓██▒▒▒███▓██
════════▓██▓███▓████▓██▓███████▒▓▒▓█████
═══════▒██████▓████▓██▓██▓▒▒▒▓▓▓▓▓▒█████
═══════██████▓████▓██▓▓██▒▒▓▓▒▓▓▒▒▒▒████
══════███████████▓███▓▓██▓▓▓▓▓▒██▓▓▓▓███
═════▓██████████▓███▓▓████▓▓▓▒▓█████▓▓██
═════█████▓████▓▓███▓█████═█▓▒██▓████▓▓█
════█████▓████▓▓███▓▓████░═▒█████▓████▓█
════████▓█████▓███▓▓▓████════░████▓████▓
═══▒████▓████▓████▓▓████══════▒████▓████
═══████▓████▓████▓▓█▓██════════░████████
═══████▓███▓▓███▓▓█▒▒█════████▒══███▓███
═══▓██▓████████▓██▓═█════██═══▒▓══██████
════██████▓███▓███═█════█▓════════██▓███
════████▓███▓███▒═░═══════════════██▓███
════▓██▓███▓██▓══════════════════▓█▓████
═════█▓██████═══════════════▓███═▒█▓████
═════██▓███═══░════════════██████▓█▓████
════▒█████═══███▓═════════██═░█▒████████
════████▓██═██░▒██═══════░█═░▓██▒═▒█▓███
═══████▓███═█═══██░══════▒══████═══█████
══▓███▓████▓══░███════════════▒════██▓██
══███▓▓█████════▓══════════════════██▓▓█
═▓███▓███▓██══════════════════════░███▓█
═▓███▓▓█████░════════════════════▒██████
══████▓▓████▒═══════════════════███▓███▓
══░████▓▓███▓══════════════════════▒███▓
═══▒████▓▓███═════════════════════▓████▓
════▒████▓███▒═══════════════════██████▓
═════████▓████═════░███▓════════██████▓█
═════▒█████▓███════▓▒══░█══════██████▓▓█
═════███▓██▓████════█▒▓█▓═════▒████▓▓███
════██▓███▓██████═══▒██▓══════████▓▓████
═══██▓█████▓██████═══════════░███▓▓█████
═▒██████▓██▓▓██████══════════▓███▓██████
░█░████▓█████▓███▓██░════════▒████▓█████
█═░███▓██████▓███▓███▓══░═════█████▓████
═░███▓██████▓███▓████████═══════████▓███
═████▓▓████▓█████████████░═══════████

بازدید : 22 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

تو خودت را رنگ زدی، تا شیبه خاطرات این آدم ها باشی؟
شاید فراموش کردی، که این آدم ها رنگین کمان را با دروغ های خود رنگ میکنند!
تو برای آنها، حتی معنی بی رنگی را هم نداری !
کاش سیاه و سفید بودی!
تا باورشان میشد، تو شیبه دروغ های رنگیِ آنها نیستی!
شبیه حقیقتِ خودت هستی!

بازدید : 21 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (1)

ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ، ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﺍﻭ ﻧﻤﮏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﮑﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﺣﺎﻝ، ﺍﻭ ﻫﺴﺖ ﻻﯾﻖِ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ

ﻻﯾﻖِ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﭘَﺴﺖ

ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻣِﯽ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ

ﺯﯾﺮﺳﯿﮕﺎﺭﯾﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟!

ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ، ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺷﮑﺴﺖ!

ﭘُﺮ ﺯِ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ.. ﺭﺍﺳﺘﯽ

ﻋﮑﺴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟؟

ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﮑﺴﺖ . . .

بازدید : 22 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

بهمن پسر 26 ساله ای بود که با دختری به نام آرمیتا دوست بود.

از دوستی این دو 10 ماهی می گذشت و بهمن روز به روز به

دوست دخترش بیشتر عادت می کرد. تمام این 10 ماه آنان

تمام فرصت بیکاری شان را با هم می گذراندند.

هر دو دانشجو بودند و اصلا دوستی شان در دانشگاه رقم خورده بود.

آنها جوری به هم عشق می ورزیدند که به غیر از

بچه ها خیلی از استادها هم از رابطه اونا باخبر بودند.

بازدید : 20 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (1)

به چشمهایم هشدار داده ام ...


که اگر این بار که تو را می بینند


باز هم خیس شوند


دیگر رویم را از تو برنخواهم گرداند


که آبرویشان را بخرم...

بازدید : 16 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

فراموش کردنت کار ساده ایه!کافیه دراز بکشم;


چشمامو ببندم و چند لحظه نفس نکشم!

 

بازدید : 30 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (1)

دختر اســـت دیگر...

 

گاهی دلـــش می خواهد بهــانه های الکـــی بگیــرد ب

دختر اســـت دیگر...

غیرتت کجاست؟؟؟



زمانی که مَعشوقت از تجاوزِ تنهایی رَنج میکشـــــد



بهِ جـای دَرکــش



ترکـَـش میکنی…!!

گاهی دلـــش می خواهد بهــانه های الکـــی بگیــرد به هـــوای آغـــوش تو شــانه هــای تو... ...

 

که بعــد ، تــو آرام خیــــلی آرام در گوشـــش زمـــزمه کنـــی:

 

ببین من عاشقتــــم خُــــــب... ؟!

ه هـــوای آغـــوش تو شــانه هــای تو... ...

 

که بعــد ، تــو آرام خیــــلی آرام در گوشـــش زمـــزمه کنـــی:

 

ببین من عاشقتــــم خُــــــب... ؟!

بازدید : 16 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

خـــُدایـــــا ....

 

به تو میسپارمش.....

 

امّا یه خواهشــــی ازت دارَم... !

 

یه روزی...

 

یه جایی...

 

بغل یه غریبه...


\"مســــــــــت مست\" بدجـــــــوری یاد مَن بندازش...

بازدید : 16 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام !!!

بازدید : 22 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

گاهي سخت مي شود …


دوستش داري و نمي داند


دوستش داري و نمي خواهد


دوستش داري و نمي ايد


دوستش داري و سهم تو از بودنش


فقط تصويري است رويايي در سرزمين خيالت


دوستش داري و سهم تو


از اين همه ، تنهايي است

بازدید : 12 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

به نام خداوند بخشنده مهربان....

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست...میزاره میره....اما از خیالت رفتنی نیست...رفت نمیبینیش 

ولی یک داغ سخت میزاره رو دلت یادگاری.....میگزره ...میری سراغ کس دیگه زندگیت باز خوب میشه ..عشق اولیه یادت میره... دومیه هم میره....باز یاد اولیه می افتی بازمم داغش تازه میشه....می خواهی فراموش کنی هردو رو ولی امان از زمانی که با کسی دیگه ببنیشون...بد ترین سوختن همونه...دیگه نمیگم فقط بدونین ..رفتن به درک فوقش اسمشون میشه اسم دختراتون...من که عاشق نبودم و نمیشم ولی کسی که عاشق

بازدید : 23 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

حوصله ام سر رفته است !
کاش میشد جای دست روی دست گذاشتـن دست توی دستت می گذاشتم

 

 

این روزها جواب صداقت را با دروغ میدهند !
جواب محبت را با بی محبتی می دهند !
جواب با وفایی را با بی وفایی !
و جواب دوستی را با دشمنی !
چه خوب آرایه “تضاد” را به کار می برند

 

 

برای بعضی درد ها نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریاد زد
برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد و بی صدا شکست

 

بازدید : 58 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (1)
من اینجا بس دلم تنگ است

 و هر سازی که می بینم بد آه نگ است

 بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم

 ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است
گاه با یک گل سرخ ، گاه با یک دل تنگ ، گاه باید رویید در پس این باران

گاه باید خندید بر غمی بی پایان
اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بی وفای بی مروت غمم دادی و غمخوارم نکردی سروکارت به فردای قیامت

گفته بودی : یا تو یا هیچکس!!!! ولی من ساده انگار فراموش کرده بودمکه این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست. کسی حتی مهم تر از من !!
فاصله ها هرگز مانع فراموش کردن بهترین هایمان نمیشود
 مهم قلبهایمان است که از پشت فاصله ها برای بهترین هایمان می تپد...

تمام روز و شب با بیقراری به شوق روی تو بیدار هستم

اگرچه بی غرورم زنده اما به شوق لحظۀ دیدار هستم !

روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم ، حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیله گر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است ، اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود
دروغ گفته ام


مــن می بافم ...
تــو می بافی ...
مــن برای تــو کلاه
تا سرت را گرم کنم ...
تــو برای مـن دروغ
تا دلم را گرم کنی




جز من اگرت عاشق و شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو...!

بازدید : 7 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)
شبیه خاکستر سیگار پیرمردی شده ام که آلبوم عکسهای قدیمی اش را با حسرت ورق میزند و هر از گاهی دستی به عکسی میکشد و نگاهی در آینه به موههای سپیدش میکند !
میخندد و لبخند بر صورتش میخشکد و میگرید و میمیرد …

حرفش را ساده گفت: من لایق تو نیستم!
اما نمیدانم خواست لیاقتم را به من یادآوری کند یا خیانت خودش را توجیه!؟!

 

بازدید : 5 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

پسره می ره لوازم التحریر فروشی می گه آقا شما کارت « تو تنها عشق منی » دارید ؟

فروشنده می گه : بله دارین میگه پس ده تاشولطف کنین

(امان از دست ما پسرا هیشکی مارو درک نمیکنه!)

بازدید : 26 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

              می میرم مثل قصه ها من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکشد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب، مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم...

بازدید : 28 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

محققان ایرانی بر این باورند که 18546972064 نفر در ایران مبتلا


به تنبلی مفرط هستند چون...


حاظر نیستند حتی این عدد رو کامل بخونن!!!


شما چی ؟کامل خوندی؟؟؟


نخوندی؟؟؟


نخند!!!


برو فکری بحال خودت بکن!!!

 

برو بابا عدد چیه خواب و بچسب!!!

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 76
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 147
  • بازدید کلی : 2,868